استاد شهریار

دلی شکسته و چنگی گسسته گیسویم
ولی به زخمه غیبی هنوز میمویم
خمیده تاکمو آشفته بید مجنونی
که سرنگون وسرافکنده برلب جویم
نهفته قند و سخن پشت آئینه و من
به شوق طوطی تصویر خود سخن گویم
به سحر غمزه جانان به جان زنندم تیر
که بسته اند به زنجیر سحر و جادویم
نه منحصر به سرود و ترانه ام دستان
که داستان به فسونو فسا نمیگویم
گیاه دانه عشقم فشرده در دل خاک
چنان که دم به دمم میدمند میرویم
گیاه زرد خزانم در آب و گل لیکن
به جان و دل گل مینای باغ مینویم
سر دوراهه رسیدیم و سرنوشت این بود
برو پدر تو از ان سو و من از این سویم
برس به دادم و این بند زانوان بگشای
به روز وعده که جان میرسد به زانویم
چگونه برجهم از چنبر کمانه ی چرخ
که نه فلک همه چوگانو من یکی گویم
میان دلبرو من غیر من حجابی نیست
گر این حجاب فکندیم من همه اویم
به چنگ رودکی و توسن سمرقندی
چه بیم دشت بخارا و رود آمویم
به بوی یاسمنو زلف سنبلم مفریب
غلام سنبل ان زلف یاسمن بویم
به شهر خویش اگر شهریار شیرین کار
به شهر خواجه همان ساعد سر کویم

Omar Khayyam's rubaiyat in Persian with English translation

خیام، اگر ز باده مستی، خوش باش؛
با لاله‌رخی اگر نشستی، خوش باش؛
چون عاقبتِ کار جهان نیستی است،
انگار که نیستی، چو هستی خوش باش ...

Omar Khayyam's poems about love in Persian with English translations

گلی که دل عاشق در وی بسته‌ام
شادم کن و دمی بیرونش مپسند
کار او ببین کز تو خواستم
نه از عشق یا خرد یا عقل یا بند ...

Omar Khayyam's poems about a lover in Persian with English translations

ای عاشقان، جان در جانان بباید
تا بهر فنایی، در هم خوان بباید
از پیش دوست، همیشه خجل مباشید
گر بر شکر و شیرینی، نشان بباید ...